عارفه ای در سرای نور
« افضل» ای جویای حق رفتی ز پیش/
تا رسی بر نور و بر مولای خویش/
بود مولایت مراد و هم ولی/
خود نسب دارد ز پیغمبر علی
ساعاتی قبل ودرآستانه حلول ماه مبارک رمضان بواسطه یکی ازآشنایان طریق اطلاع یافتم که بانویی عفیفه و عارفه دارفانی را وداع گفته و رهسپار دیار باقی گشته است.ستودن و نوشتن از همسری شایسته و زن با ایمان و صاحب کمالی که وجود شریفش بی آلایش و سراسر پاکی و پارسایی بود و عفت و پاکدامنی ریشه در نظام خانوادگی و خاندان والاتبارش داشت و وفا و صفای عارفانه در او موج می زد و خداپرستی واقعی و عبادت خالصانه و خدمت صادقانه پیشه اش بود و راستی و صداقت، حقیقت حیاتش را تشکیل میداد و صبوری و بردباری در مقابل مرارتها چاشنی زندگی و رسم معهود دیرینه اش بحساب می آمد البته کارآسانی نیست خصوصا اینکه در خانه و سرایی زندگی مشترک آغازکنی که مکان خاص بشمارآید و افراد زیادی سال ها مشمول نظر و عنایت مرد حق باشند و زیر چترحمایت و ولایت باطنی اش، طریق هدایت بپیمایند و در مقام یک سالک الی الله قرارگیرند و در محیط خانه و صحنه اجتماع نیز در زمره انسانهای مفید و بالغ به حساب آیند.
گرم و روشن خانه از مهر علی دم به دم تابد بر آن نور ولی
می رسد سالک به نورش باحضور قرب حق خالی ز هرنقص و قصور
نگاه محبت آمیز همراه با صلابت آن بزرگمرد وادی عرفان حضرت شیخنا الاستاد و توجه ویژه این دو بزرگ از دست رفته به تربیت رهروان مرد و زن، خاصه در مواقع تشکیل جلسات عرفانی نوربخشی فراموش نشدنی است گرچه که هریک به فاصله ای معین داغ فراق را بردل فرزندان صوری و معنوی خویش تازه کردند وبه دیار باقی حضرتش پرکشیدند یقینا خسارت بار است وشاید هیچوقت و هیچ چیز جای خالی آن دو بزرگوار را بر دل سالک پر نمی کند و اختصاصا موجبات دلتنگی بسیاری هم فراهم می نماید.
این قدر گفتم ز تکریم و سلام باقی اش نی خواهد و سوز کلام
سلام ودرودی دیگر
به روان پاک مادری مهربان و همسری شایسته حاجیه خانم « افضل بیات» که در سرای نور زیست و ازدنیای کثرت عبورکرد و عاقبت الامر به دیار وحدت پیوست.